ترجمه مقاله

نشانی شدن

لغت‌نامه دهخدا

نشانی شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) علم شدن . مشهور گشتن . انگشت نما شدن :
که پرورده ٔ مرغ باشد به کوه
نشانی شده در میان گروه .

فردوسی .


نشانی شد اندر میان مهان
نزاید چنو مادر اندر جهان .

فردوسی .


ترجمه مقاله