ترجمه مقاله

نشخار

لغت‌نامه دهخدا

نشخار. [ ن َ / ن ُ ] (اِ) آنچه شترو گاو و گوسفند و امثال آن خورده باشند و باز از معده به دهن آورند و بخایند و فروبرند. (از جهانگیری ) (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). و آن را به عربی جرةگویند. (برهان قاطع). اصح آن نشخوار است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || بقیه ٔ کاه و علفی که از دواب بازماند و آن را به عربی نشوار گویند. (از جهانگیری ) (برهان قاطع). آنچه از کاه و علف که در آخور ستور بازماند و نخورند. (ناظم الاطباء). اصح آن نشخواراست . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به نشخوار شود.
ترجمه مقاله