ترجمه مقاله

نشل

لغت‌نامه دهخدا

نشل . [ ن َ ش َ ] (اِ) قلاب ماهی . (برهان قاطع). قلاب ماهی گیری . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف نشپیل است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || (اِمص ) دو چیز را برهم دوختن و چسبانیدن . دو چیز را با هم کوفتن . (برهان قاطع). پیوستگی چیزی به چیزی . (ناظم الاطباء). گرفتن و آویختن . (برهان قاطع). آویختگی . آویزش . (ناظم الاطباء). چنگ درزدن و چسبیدن و درآویختن به چیزی که عربان تشبث گویند.(برهان قاطع). چنگ برزدن و درآویختن به چیزی و آن را به تازی تشبث گویند. (آنندراج ) (از جهانگیری ) (انجمن آرا). درآویختن از جائی . (اوبهی ). درآویختگی . تشبث . (ناظم الاطباء). رجوع به نشلیدن شود. || (فعل امر) و امر به این معانی باشد یعنی : دو چیز رابا هم بدوز و بچسبان و بکوب ! و بگیر و بیاویز! (برهان قاطع). || (اِ) معلق . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله