ترجمه مقاله

نشوار

لغت‌نامه دهخدا

نشوار. [ ن ِش ْ ] (معرب ، مص ) کلمه ٔ فارسی معرب است . گذاشتن ستور اندکی از علف . (از منتهی الارب ). باقی گذاشتن حیوان از علف خود. (از اقرب الموارد). معرب نشخوار است . || (اِ) کلمه ٔ فارسی معرب است به معنی آنچه از کاه و علف که ستور در آخور باقی میگذارند. (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). باقی علف که ستور و جز آن بگذارد. (مهذب الاسماء). نشخوار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (نصاب ) (از جهانگیری ) . در فارسی نُشوار صورتی از نشخوار است . (یادداشت مؤلف ) || آخور ستور. (منتهی الارب ) (نصاب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله