ترجمه مقاله

نشوص

لغت‌نامه دهخدا

نشوص . [ ن ُ ] (ع مص ) بلند گردیدن ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ارتفاع . (تاج المصادر بیهقی ) برآمدن ابر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). برآمدن ابر و بالا رفتن هرچیزی . (ازمعجم متن اللغة). || ناسازواری کردن زن شوی را و در غضب آوردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از معجم متن اللغة). ناساختن زن با شوهر. (از تاج المصادر بیهقی ). فهی ناشص . (اقرب الموارد). نشوز. رجوع به نشوز شود. || طعن کردن . نیزه زدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیزه زدن بر کسی . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از معجم متن اللغة). || شوریدن دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بیرون آوردن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخراج کردن . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از معجم متن اللغة). || دراز شدن دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). تکان خوردن دندان و برآمدن آن از جایش . (از معجم متن اللغة). || دروا شدن از جائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برکنده شدن پشم یا موئی و بر پوست آویزان ماندن آن . (از المنجد) (از معجم متن اللغة). || برکنده گردیدن از شهر و مسکن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). انقطاع و انزعاج از مسکن و وطن . (از المنجد). انزعاج از دیار و بلد. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || کندن میخ را. نزع . (از معجم متن اللغة).
ترجمه مقاله