ترجمه مقاله

نشیج

لغت‌نامه دهخدا

نشیج . [ ن َ ] (ع مص ) گلو گرفته شدن در گریه و خبه گریستن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).گریه در گلو گره شدن و خفه گریستن . (از المنجد) (ازاقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). نشج . (معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء) (المنجد). || آواز دادن مشک و خم و دیگ درجوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). جوش زدن دیگ و خیک و مانند آنها، چندان که آواز برآید. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آواز برگرداندن خر در سینه ٔ خود. (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). نشج . (ناظم الاطباء) (متن اللغة). || تردد نقیق غوک . برگرداندن غورباغه آواز را در گلو. (از المنجد) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || فاصله دادن مطرب میان دو آواز و کشیدن آواز را. (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). جدا کردن مطرب میان دو آواز خود و کشیدن آواز خود را. (از ناظم الاطباء). فصل کردن مطرب میان دو آواز را به مد. (یادداشت مؤلف ). || (اِ) صوت . (المنجد). آواز طعنه چون خون بیرون آید وآواز دیگ و خیک هنگام غلیان و خرخر کردن خر هنگام بانگ کردن . (از اقرب الموارد). صدای آب هنگام جوشیدن .(از متن اللغة). آواز خر چون آواز در سینه بگرداند، آواز جوشیدن دیگ . آواز غوک چون آواز غلت دهد و بگرداند. (یادداشت مؤلف ). صدائی که با درد و گریه همراه است مانند صدائی که از کودک برآید هنگامی که گریه درگلو بشکند. صدائی که در سینه گره شود و خارج نشود. (از متن اللغة). || مسیل آب . (متن اللغة).
ترجمه مقاله