ترجمه مقاله

نشیص

لغت‌نامه دهخدا

نشیص . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) نیزه ٔ راست ایستاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).رُمح منتصب . (متن اللغة). نشوص . (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نشوص شود. || آرد که در آن خمیر اندازند و نان پزند پیش از نیکو شدن خمیر. (منتهی الارب ) . خمیری که نیک برنیامده باشد و از آن نان پزند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله