ترجمه مقاله

نش

لغت‌نامه دهخدا

نش . [ ن َ ] (اِ) سایه . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با نسا قیاس شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || سایه گاه که جای سایه است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). با نسا قیاس شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (از انجمن آرا از مؤید)(آنندراج ). سایه ٔ کلاه دراز (؟). (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف سایه گاه است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || مشابه . برابر. مانند. || نشتر. || درخت سرو دشتی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله