نصیحت گری
لغتنامه دهخدا
نصیحت گری . [ ن َ ح َ گ َ ] (حامص مرکب ) عرضه ٔ پند و نصیحت . آگاه سازی . (ناظم الاطباء). پندگوئی . اندرز دادن . عمل نصیحت گر. رجوع به نصیحت گر شود :
نصیحت گری با خداوند زور
بود تخمی افکنده در خاک شور.
چو در من گرفت آن نصیحت گری
زبان برگشادم به درّ دری .
نصیحت گری با خداوند زور
بود تخمی افکنده در خاک شور.
نظامی .
چو در من گرفت آن نصیحت گری
زبان برگشادم به درّ دری .
نظامی .