ترجمه مقاله

نصیحه

لغت‌نامه دهخدا

نصیحه . [ ن َ ح َ ] (ع مص ) نصیحت کردن . (زوزنی ). خالص کردن نصیحت کسی را. (از متن اللغة). نَصح . نُصح . نَصاحَة. نِصاحَة. نَصاحیّة. نُصوح . (متن اللغة). رجوع به نَصح و نصیحت شود. || (اِمص ،اِ) اسم مصدر است از نصح و در لغت به معنی اخلاص و تصفیه است . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دعوت به آنچه که در آن صلاح است و نهی از آنچه که در آن فساد است . (از تعریفات ) (از المنجد). || خیرخواهی در حق کسی که او را نصیحت کنی و راهنمائی او به آنچه که صلاح وی در آن است . || بذل جهد در مشورة. (از متن اللغة). || پند. اندرز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، نصائح . || تصدیق و عمل به آنچه در کتاب اﷲ آمده و رسولش آورده است و اطاعت خدا. (از متن اللغة).
ترجمه مقاله