ترجمه مقاله

نصی

لغت‌نامه دهخدا

نصی . [ ن َ صی ی ] (ع اِ) ج ِ نصیة. رجوع به نَصیَّة شود. || استخوان عُنق . (از متن اللغة) (از المنجد).ج ، انصیة. || گیاهی است . (از منتهی الارب )(آنندراج ). سبط. سپید گندمه . (از مهذب الاسماء). نشیئة. ودفة. (از منتهی الارب ). قسمتی از خار سپید. (ناظم الاطباء). هنگامی که تر و تازه است آن را نصی گویندچون سفیدرنگ شد به آن طریفه گویند و چون ضخیم و خشک شد حلی ّ. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نیز رجوع به طریفه و حلی شود، واحد آن نصیة است . ج ، انصاء. جج ، اناص . || (ص ) گرامی برگزیده . شریف مختار. (از متن اللغة). برگزیده و بهترین . (از المنجد). واحد آن نصیة است . (از المنجد). ج ، أنصاء، انصیة.
ترجمه مقاله