ترجمه مقاله

نضرة

لغت‌نامه دهخدا

نضرة. [ ن َ رَ ] (ع اِمص ) تازگی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). تازه روئی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (دهار). خوبی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکفتگی درخت . شکفتگی روی . نضارت . حسن لون در نعمت . (یادداشت مؤلف ). || نعمت . زیست . توانگری . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || (مص ) تازه روی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). نَضر. (اقرب الموارد). رجوع به نضر و نضارت شود. || تازه روی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). تازه و با آب شدن . (یادداشت مؤلف ). نضر. (اقرب الموارد). رجوع به نَضر و نضارت شود.
ترجمه مقاله