ترجمه مقاله

نظامی

لغت‌نامه دهخدا

نظامی . [ ن ِ ] (ص نسبی ) سپاهی . قشونی . لشکری . جنگی . مقابل چریک . (یادداشت مؤلف ).
- حکومت نظامی . رجوع به حکومت شود.
|| قسمی آجر است و آن بزرگترین قطع آجر است و پس از او به ترتیب آجر خطائی است و از آن کوچکتر آجر عادی و معمولی سپس نیمه آجر و بالاخره چارکه . (یادداشت مؤلف ) :
فلک چیست برگی بنفشه ز باغت
قمر چیست خشتی نظامی ز بامت .

شرف شفروه .

ترجمه مقاله