نظرت
لغتنامه دهخدا
نظرت . [ ن َ رَ ] (ع اِمص ) نظرة. نگاه کردن :
بوسه و نظرت حلال باشد باری
حجت دارم بر این سخن ز وچرگر.
تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهر است . (کلیله و دمنه ).
بوسه و نظرت حلال باشد باری
حجت دارم بر این سخن ز وچرگر.
زینبی (یادداشت مؤلف ).
تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهر است . (کلیله و دمنه ).