نظر گماشتن
لغتنامه دهخدا
نظر گماشتن . [ ن َ ظَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نگریستن . نگاه کردن . روی کردن :
بر زهره نظر گماشت اول
گفت ای به تو بخت را معول .
این زمان در تنعمی است که چرخ
می نیارد براو گماشت نظر.
بر زهره نظر گماشت اول
گفت ای به تو بخت را معول .
نظامی .
این زمان در تنعمی است که چرخ
می نیارد براو گماشت نظر.
ظهیر (آنندراج ).