ترجمه مقاله

نعاب

لغت‌نامه دهخدا

نعاب . [ ن َع ْ عا ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه است از نعب . رجوع به نَعب شود. || (اِ) بچه ٔ زاغ . (آنندراج )(غیاث اللغات ) (از بحر الجواهر). جوجه ٔ غراب را گویند به سبب کثرت نعیب او. (از اقرب الموارد) (از المنجد). در دعای داود است : یا رازق النعاب فی عشه . (آنندراج از بحر الجواهر). چوزه ٔ زاغ . زاغچه . (یادداشت مؤلف ). || غراب . (متن اللغة) (یادداشت مؤلف ). کلاغ . (یادداشت مؤلف ). رجوع به معنی قبلی شود.
ترجمه مقاله