ترجمه مقاله

نغاض

لغت‌نامه دهخدا

نغاض . [ ن َغ ْ غا ] (ع ص ) ستبر و شکن دار. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- غیم نغاض ؛ ابر که در پی یکدیگر بجنبد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ابرهای متراکم . ناغض . (اقرب الموارد). و ابرهای انبوه که از پی یکدیگر متحیرانه بجنبند بی آنکه سیر کنند و دور شوند . (از متن اللغة).
- نغاض البطن ؛ آنکه شکم وی دارای چین و شکن باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (ازمتن اللغة) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله