ترجمه مقاله

نفاس

لغت‌نامه دهخدا

نفاس . [ ن ِ ] (ع اِ) زچگی زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زاجی . (دهار) (السامی ). زایسفانی . زایسبانی . (ربنجنی ). حالت وضع حمل زن . (از ناظم الاطباء): مدت نفاس پس از فرزند نرینه بیست و پنج روز تا سی روز و پس از مادینه تا چهل روز بود. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- ایام نفاس ؛ ایام زچگی زن . (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).
|| خون ولادت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دم یعقب الولد؛ خونی که بر اثر نوزاد آید. (تعریفات ) (از اقرب الموارد). خون زچگی . (از ناظم الاطباء). خونی که بعد از زادن ظاهر شود. (فرهنگ خطی ). خونی که به سبب زاییدن از زاینده آید. خون که زن بیند در روزهای زادن . (یادداشت مؤلف ). || ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود. || (مص ) زچه شدن زن . (از منتهی الارب ). زاج شدن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). زاییدن زن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ). نفاسة. (منتهی الارب ) (متن اللغة). نفساء شدن زن . (از اقرب الموارد). نَفَس . (متن اللغة). || حیض شدن زن . (از متن اللغة) (از بحر الجواهر). نفاسة. نَفَس . (متن اللغة). || گرانمایه گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رفیع ومرغوب شدن چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).نفاسة. نَفَس . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). || زیاد شدن مال . نفاسة. نفس . (از متن اللغة). || خطیر و باقدر بودن چیزی . نفاسة. نفس . فهو نفیس و منفوس و منفس . (متن اللغة). || منافسة. (از اقرب الموارد). رجوع به منافسه شود.
ترجمه مقاله