ترجمه مقاله

نفاش

لغت‌نامه دهخدا

نفاش . [ ن َف ْ فا ] (ع ص ) نداف . حلاّج . پنبه زن . واخنده . (یادداشت مؤلف ). || متکبر. نفاخ . (المنجد). || (اِ) نوعی لیمو است درشت تر از لیموهای معمولی . (از المنجد) (از متن اللغة). و آن رادر سواحل شام ابوصفیر گویند و آن قسمی از لیموی هندی است . (از متن اللغة).
ترجمه مقاله