نفرین گرفتن
لغتنامه دهخدا
نفرین گرفتن . [ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) نفرین کردن . نفرین آغازیدن . لعنت و ناسزا آغاز کردن :
گرفتند نفرین به بهرام بر
بدان جام و آرنده ٔجام بر.
به گفتار گستهم یکسر سپاه
گرفتند نفرین به آرام شاه .
کسی یکدگر را ندیدند روی
گرفتند نفرین همه بر گروی .
گرفتند نفرین به بهرام بر
بدان جام و آرنده ٔجام بر.
فردوسی .
به گفتار گستهم یکسر سپاه
گرفتند نفرین به آرام شاه .
فردوسی .
کسی یکدگر را ندیدند روی
گرفتند نفرین همه بر گروی .
فردوسی .