ترجمه مقاله

نفقه کردن

لغت‌نامه دهخدا

نفقه کردن . [ ن َ ف َ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انفاق .(تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). هزینه کردن . خرج کردن . (یادداشت مؤلف ) : و صد درم نفقه ٔ عیال خویش کردی . (قصص ص 150). پس ایشان را گفت که هر سال سهم او را ده یک غله جمع کنند و به وی دهند تا بر خود و عیال نفقه کردی . (قصص ص 29). مال و عمر خویش در مرادهای این جهانی نفقه کند. (کلیله و دمنه ).او را صد دینار بخشد تا نفقه کند. (گلستان سعدی ).
ترجمه مقاله