ترجمه مقاله

نفوق

لغت‌نامه دهخدا

نفوق . [ ن ُ ] (ع مص ) مردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خارج شدن روح از تن مرد و دابه . (از اقرب الموارد). بمردن ستور. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || برکنده پوست گردیدن زخم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تقشر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله