ترجمه مقاله

نقاب گشادن

لغت‌نامه دهخدا

نقاب گشادن . [ ن ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) نقاب برافکندن . نقاب از رخ دور کردن . ظاهر ساختن . نمایان کردن . رخ نمودار کردن :
اگرت بایداین بچه بزایم من
وین نقاب از تن و رویش بگشایم من .

منوچهری .


قول چون روی بود زیر نقاب ای بخرد
به عمل باید ازین روی گشادنت نقاب .

ناصرخسرو.


چون نقاب خاک از چهره بگشاد... معلوم گردد که چیست . (کلیله و دمنه ).
یعنی که نقاب شهربانو
فاروق عجم ستان گشاید.

خاقانی .


ترجمه مقاله