ترجمه مقاله

نقار

لغت‌نامه دهخدا

نقار. [ ن َق ْ قا ] (ع ص ) کنده گر. (مهذب الاسماء). که بر سنگ یا چوب کنده گری کند و آنکه روی رکاب یا لجام اسب نقاشی کند. که حرفه اش نقارة است . (از اقرب الموارد). || آسیازن . (یادداشت مؤلف ). الذی ینقر الرحا؛ که سنگ آسیاب تراشد. (متن اللغة). || کسی که گل و برگ و صورتهای دیگر در استخوان و دندان فیل و شیر ماهی سازد، و بعضی قید کنده کاری در مس و غیره نیزکرده اند، اما به معنی اول ظاهراً همان است که در هندوستان آن را خاتم بند گویند. (آنندراج ) :
چه گویم ز نقار نیکولقا
که خورد استخوان مرا چون هما.

وحید (آنندراج ).


|| منقارزننده و سوراخ کننده با منقار. (ناظم الاطباء). || آنکه بسیار کنجکاو است . || آنکه دف یا دهل نوازد. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله