ترجمه مقاله

نقب زن

لغت‌نامه دهخدا

نقب زن . [ ن َ زَ ] (نف مرکب ) دزد خانه . (ناظم الاطباء). که با نقب زدن به جائی داخل شود :
دزدی است چرخ نقب زن اندر سرای عمر
آری بهرزه قامت او خم نیامده ست .

خاقانی .


چون گربه با خیانت و چون موش نقب زن
چون عنکبوت جوله و چون خرمگس عوان .

خاقانی .


چون زکاتی به من از گنج روان می ندهند
نقب زن گنج روان را نظرم بایستی .

خاقانی .


تا تو ای نقب زن درین پرگار
درگذاری درآئی از دیوار.

نظامی .


فخر کندنقب زن از کاوکاو.

امیرخسرو (آنندراج ).


|| معدن چی . (ناظم الاطباء). رجوع به نقب زدن شود.
ترجمه مقاله