نقش نهادن
لغتنامه دهخدا
نقش نهادن . [ ن َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تصویر کردن . نقش کردن :
شکسته همچو نگارم ز نوک خامه ٔ فکر
که بر صحیفه ٔ دل نقش آن نگار نهد.
شکسته همچو نگارم ز نوک خامه ٔ فکر
که بر صحیفه ٔ دل نقش آن نگار نهد.
نجیب الدین گلپایگانی (از آنندراج ).