ترجمه مقاله

نمش

لغت‌نامه دهخدا

نمش . [ ن َ م َ ] (ع اِ) خجک های سپید و سیاه ، یا نقطه های پوست گاو و جز آن ، مخالف رنگ آن . (منتهی الارب ). نقطه های سفید و سیاه و صورت های سیاه و سفید را گویند. (جهانگیری ). نقطه های سپید و سیاه و گفته اند لکه هائی که بر پوست پدید آید به خلاف رنگ پوست . (از اقرب الموارد). مرضی است از امراض جلد و آن قطع مستدیر باشد گاه شود که همچو کلف پهن باشد و سبب آن دم سوداوی است . (غیاث اللغات ). پاره سرخی مستدیره ای مایل به سیاهی و بیشتر بر روی چون کلفی . (یادداشت مؤلف ). || خطهای نگار جامه و جز آن .(منتهی الارب ). || (مص ) ابلق و چپار شدن . (منتهی الارب ). نقطنقط سپید و سیاه شدن . (تاج المصادربیهقی ). اَنْمَش و نَمِش شدن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله