ترجمه مقاله

نمچ

لغت‌نامه دهخدا

نمچ . [ ن َ ] (اِ) تری بود که از سنگ یا از جای نم برآید. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). نم باشد. (لغت فرس ) (صحاح الفرس ). پالایش آب و زه آب . (اوبهی ). رطوبت . (رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نم . (اوبهی ) (رشیدی ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا)(جهانگیری ). رطوبت اندک . (برهان قاطع) :
سنگ بی نمچ و آب بی زایش
همچو نادان بود به آرایش .

عنصری (از لغت فرس ).


بدان رسیده ایادی شیخ ابواسحاق
که چشم ابر بود دایم از صبا پرنمچ .

شمس فخری .


ترجمه مقاله