ترجمه مقاله

نمک پرور

لغت‌نامه دهخدا

نمک پرور. [ ن َ م َ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) نمک پرورده . نمک پرورد. || نوکر و خدمتکار. (ناظم الاطباء). رجوع به نمک پرورده شود. || نمک آلوده . (آنندراج ). نمک آلود. به نمک آغشته :
دل است اینکه زخمش نمک پرور است
دل است اینکه زهرش پر از شکّر است .

ظهوری (از آنندراج ).


ترجمه مقاله