نهیدن
لغتنامه دهخدا
نهیدن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص ) نهادن . (برهان قاطع) (جهانگیری ) (انجمن آرا). گذاشتن . (برهان قاطع). نشاندن . نصب کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به نهادن شود. || ترک کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به نهادن و وانهادن شود. || نهان کردن . (رشیدی ). || غم خوردن . اندیشه کردن . (رشیدی ) (برهان قاطع) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). فکر کردن . (ناظم الاطباء).