ترجمه مقاله

نه بینا

لغت‌نامه دهخدا

نه بینا. [ ن َ ] (ص مرکب ) نابینا. کور :
نه بینا چشمم اکنون گشت بینا
چو نادان به ختم اکنون گشت دانا.

فخرالدین اسعد.


ترجمه مقاله