ترجمه مقاله

نوازش کنان

لغت‌نامه دهخدا

نوازش کنان . [ ن َ زِ ک ُ ] (ق مرکب ) به مهربانی . به لطف . در حال نوازش کردن و نواختن :
نوازش کنانش ملک پیش خواند
ملک وار بر کرسی زر نشاند.

نظامی .


ترجمه مقاله