ترجمه مقاله

نوبت دادن

لغت‌نامه دهخدا

نوبت دادن . [ ن َ / نُو ب َ دَ ] (مص مرکب ) کناره جستن و مجال و میدان به حریف واگذاشتن . مقابل نوبت گرفتن :
به تو داد یک روز نوبت پدر
سزد گر تو را نوبت آید به سر.

فردوسی .


پیر است چرخ و اختر بخت تو نوجوان
آن به که پیر نوبت خود با جوان دهد.

ظهیر (از آنندراج ).


سبزه دمید و خشک شد و گل شکفت و ریخت
بلبل ضرورت است که نوبت دهد به زاغ .

سعدی .


|| مجال دادن . فرصت دادن .
ترجمه مقاله