ترجمه مقاله

نوحه کنان

لغت‌نامه دهخدا

نوحه کنان . [ ن َ / نُو ح َ / ح ِ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) شیون کنان . در حال نوحه کردن :
چون چنگ خود نوحه کنان مانند دف بررخ زنان
وز نای خلق افغان کنان بانگ رباب انداخته .

خاقانی .


شد نوحه کنان درون غاری
چون مارگزیده سوسماری .

نظامی .


ترجمه مقاله