ترجمه مقاله

نوداران

لغت‌نامه دهخدا

نوداران . [ ن َ / نُو ] (اِ) دستاران . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مؤلف ). شاگردانه . (رشیدی ) (از سروری ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه اجره ٔ شاگرد دهند. (رشیدی ). دو سه پولی باشدکه بعد از اجرت استاد به شاگرد دهند. (برهان قاطع).پولی است که آنانکه لباس نو دوزند و شاگرد خیاط بیاورد به وی دهند. (انجمن آرا) (آنندراج ). حلوابهائی است که چون چیزی نو خرند به شاگرد دکان یا به اهل خانه دهند، و امروز شیرینی گویند. (یادداشت مؤلف ). شادیانه . (فرهنگ خطی ). نودارانه . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی ) (شعوری ) (آنندراج ). نودارانی . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || زری که به شعرا دهند. (از رشیدی ) (از جهانگیری ). صله . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). پولی که به شعرا می دهند. (ناظم الاطباء). نودارانه . نودارانی . (رشیدی ). || زری که به آنکه خبر خوش آورد، دهند. (از رشیدی ). مژدگانی . (ناظم الاطباء). نودارانه . نودارانی . (رشیدی ).
ترجمه مقاله