نورا
لغتنامه دهخدا
نورا. [ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ساوه ای (قاضی ...)، متخلص به نور. از شاعران قرن نهم هجری است . او راست :
دردا که ندارد خبر آن سیم بر از من
من بی خبر از خویشم و او بی خبر از من .
(از فرهنگ سخنوران ) (صبح گلشن ص 557).
دردا که ندارد خبر آن سیم بر از من
من بی خبر از خویشم و او بی خبر از من .
(از فرهنگ سخنوران ) (صبح گلشن ص 557).