ترجمه مقاله

نورباران شدن

لغت‌نامه دهخدا

نورباران شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نور باریدن بر جائی مقدس یا مزاری از ائمه وپیشوایان دین یا قدیسین . || سخت نورانی وروشن شدن . غرق نور و روشنی شدن . || در تداول عامه ، زینت یافتن مجلس به درآمدن شخصی بزرگ و مورد احترام بدان : مجلس ما به قدوم شما نورباران شد.
ترجمه مقاله