نورزایلغتنامه دهخدانورزای . (نف مرکب ) نورزاینده . نورافشان . پرنور. روشن : ای نورزای چشمه دیدی که چند دیدم در چاه شر شروان ظلمات ظلم بیمر.خاقانی (دیوان چ سجادی ص 187).