ترجمه مقاله

نوس

لغت‌نامه دهخدا

نوس . (اِ) قوس قزح . (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ) (اوبهی ) (ناظم الاطباء). آژفنداک . (ناظم الاطباء). نوسه . (فرهنگ فارسی معین ) :
از باد روی خوید چو آب است موج موج
وز نوس پشت ابر چو چرخ است رنگ رنگ .

خسروانی (از لغت فرس ).


|| تقلید حرف زدن و گفتگوی شخصی را کردن . (برهان قاطع). تقلید بانگ و آواز سخن گفتن کسی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله