ترجمه مقاله

نوشابه

لغت‌نامه دهخدا

نوشابه . [ ب َ/ ب ِ ] (اِ مرکب ) آب گوارا. (انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی ). آب خوشگوار. (فرهنگ خطی ). شربت :
مباد این درج دولت را نوردی
میفتاد اندر این نوشابه گردی .

نظامی (از انجمن آرا).


|| آب حیات . (جهانگیری ) (رشیدی ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ). ماءالحیوة. (فرهنگ خطی ). || مشروب . (لغات فرهنگستان ).مسکر مایع، هرچه باشد. (یادداشت مؤلف ).
- نوشابه ٔ الکلی ؛ مشروب . مشروب الکلی ، اعم از آبجو، عرق ، ودکا، شراب ، کنیاک و غیره .
- نوشابه ٔ غیرالکلی ؛ شربت و مایع خوش گواری که در آن الکل نباشد.
ترجمه مقاله