ترجمه مقاله

نوکار

لغت‌نامه دهخدا

نوکار. [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) مبتدی و بی وقوف در کار. کم تجربه . کسی که تازه به شغلی یا هنری پرداخته . تازه کار. مبتدی . || شاگرد. تلمیذ. (ناظم الاطباء). || نوکر. (فرهنگ فارسی معین ) : ملک ناصرالدین علی ملک را که از اعیان ملوک بود و از قبل بیکی شریک و نوکار امیر ارغون . (جهانگشای جوینی از فرهنگ فارسی معین ). || دانشجوئی که امتحان مسابقه را گذراند، و در بیمارستان به دستور کارورز به کارهای مقدماتی می پردازد . (لغات فرهنگستان ). || (اِ مرکب ) در اصطلاح مقنیان ، کاری در کاریز و جز آن که نه ترمیم کارهای پیش باشد. مقابل لاروبی . حفرقسمتی از قنات به نوی . کار نو که در قنات کنند. سلسله ٔ چاههای نو در قناتی کهنه . (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله