ترجمه مقاله

نکب

لغت‌نامه دهخدا

نکب . [ ن َ ک َ ] (ع اِمص ) میل و کجی در چیزی . (از تاج العروس ). کجی در هر چیزی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || لنگی شتر، یا نوعی از بیماری ستور که در منکب پدید آید و بدان لنگی کند، یا آن به خصوص در کتف باشد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). درد که اشتر را گیرد در شانه گاه . (مهذب الاسماء). و آن را به ترکی قولاغو گویند. (آنندراج ). || (مص ) رنج و سختی رسانیدن . (منتهی الارب ). || میل کردن به سوی چیزی . هو انکب و ناکب .(از متن اللغة). || برگردیدن از کسی یا چیزی . (از منتهی الارب ). || عدول کردن از راه . (از اقرب الموارد). عدول و اعراض کردن از چیزی . (از متن اللغة). نَکَب َ عن الطریق ؛ برگشت از راه و کناره گرفت و یک سو گردید. (ناظم الاطباء). || لنگیدن شتر از جهت نکب . (از منتهی الارب ) (از آنندراج )(از ناظم الاطباء). به بیماری نکب مبتلا شدن شتر. (ازاقرب الموارد). || کفیده و خون آلود شدن پای از سنگ . (از ناظم الاطباء). || نَکَب َ الرجل ؛ اشتکی منکبه . (اقرب الموارد) (از متن اللغة).
ترجمه مقاله