ترجمه مقاله

نکتانب

لغت‌نامه دهخدا

نکتانب . [ ن ِ ن ِ ] (اِخ ) نام دو تن از فراعنه ٔ مصر است :
نکتانب اول (ابوریحان این نام را «ناقاطانباس » ضبط کرده است ): از فراعنه ٔ سلسله ٔ سی ام مصر و به روایتی نخستین فرعون این سلسله است . از احوال او اطلاع روشنی در دست نیست . وی معاصر با اردشیر دوم بود و چون دریافت که اردشیر پس از فراغت یافتن از امور آسیای صغیر وفرونشاندن شورش قبرس عزم تصرف مصر خواهد کرد، به ناچار با دولت آتن نزدیک شد و خابریاس سردار آن مملکت را با سپاهیان یونانی به خدمت خود طلبید. و چون اردشیر سپاهیان خود را به سرداری فرناباد و ایفیکرات مأمور تسخیر مصر کرد وی با سپاهیانی که فراهم کرده بود هفت دهنه ٔ رود نیل را بر سپاه ایران بست . لشکریان ایران در آغاز فتوحاتی کردند و سرانجام چون بین دو سردارشان اختلاف افتاد شکست خورده و بی نصیب بازگشتند. رجوع به ایران باستان صص 1133-1137 شود.
نکتانب دوم : از فراعنه ٔ مصر و معاصر با اردشیر سوم پادشاه ایران است . وی برای مقابله با سپاهیان ایران که باز به سوی مصر بسیج شده بودند قشونی مرکب از 20هزار یونانی و همین تعداد لیبیائی و 60هزار مصری و تعداد فراوانی کشتی و کرجی تدارک دیده بود. با اینهمه براثر غروری که داشت فرماندهان یونانی سپاه خود را طرد کرد و خود فرماندهی جنگ را برعهده گرفت و سرانجام از سپاه ایران شکست خورد و براثر این شکست مصر دیگرباره به تصرف ایران درآمد. رجوع به ایران باستان ص 1141، 1168، 1174 و 1177 شود.
ترجمه مقاله