نکو شدن
لغتنامه دهخدا
نکو شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نیکو شدن . بهبود یافتن . اصلاح شدن . و رجوع به نیکو شدن شود :
ز بدگهر همه نیک تو بد شود لیکن
به قول نیک تو فعل بدش نکو نشود.
ز بدگهر همه نیک تو بد شود لیکن
به قول نیک تو فعل بدش نکو نشود.
خاقانی .