ترجمه مقاله

نگوساری

لغت‌نامه دهخدا

نگوساری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) نگونساری . سرنگونی . رجوع به نگونساری شود :
نگوساری هر بدعت از او بود
که نور گوهر دولت از او بود.

عطار (از فرهنگ فارسی معین ).


ترجمه مقاله