ترجمه مقاله

نیلی

لغت‌نامه دهخدا

نیلی . (ص نسبی ) منسوب به نیلی است . رجوع به نیل شود. || کبود. به رنگ نیل . نیلگون . نیل رنگ . آبی متمایل به کبودی و تیرگی :
بر سپهر لاجوردی صورت سعدالسعود
چون یکی چاه عقیقین در یکی نیلی ذقن .

منوچهری .


هرلحظه بر موافقت جامه آه را
نیلی کنید در دل و آنگه برآورید.

خاقانی .


ز آسیب دست دلبرش نیلی شده سیمین برش
سیاره ها نیلوفرش بر آفتاب انداخته .

خاقانی .


خاقان اکبر کز دها بگشوده نیلی پرده ها
دید آتشین هفت اژدها در پرده مأوا داشته .

خاقانی .


- نیلی بحر ؛ کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
- نیلی پرده ؛ کنایه از آسمان است . (انجمن آرا) (برهان قاطع).
- نیلی پنگان ؛ کنایه از آسمان است . (فرهنگ فارسی معین ) :
حاصل از چشم عدوی تو و اشعار من است
جمله آبی که در این نیلی پنگان دیدم .

رضی نیشابوری (از فرهنگ فارسی معین ).


- نیلی حصار ؛ کنایه از آسمان است :
گوی زمین ربوده ٔ چوگان عدل اوست
وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم .

حافظ.


- نیلی چادر ؛ کنایه از آسمان است . (مجموعه ٔ مترادفات ).
- نیلی حقه ؛ کنایه از آسمان است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان قاطع).
- نیلی خم ؛ کنایه از آسمان :
با فریب و رنگ این نیلی خم زنگارفام
کار بر وفق مراد صبغةاﷲ می کنی .

حافظ.


- نیلی دایره ؛ نیلی دوایر. کنایه از آسمان . (فرهنگ فارسی معین ).
- نیلی دوایر ؛ کنایه از آسمان هاست . (برهان قاطع) (آنندراج ).
- نیلی رواق ؛ کنایه از آسمان است . (مجموعه ٔ مترادفات ).
- نیلی قفس ؛ کنایه از آسمان . نیلی چادر. نیلی رواق . (مجموعه ٔ مترادفات ).
ترجمه مقاله