نیمی
لغتنامه دهخدا
نیمی . (ق ) نصف .نصفی . نیمه ای . رجوع به نیم و نیمه شود :
همی نیمی از روز لشکر گذشت
کشیدند صف بر دو فرسنگ دشت .
جهد کن تا آن فتور از کار من بیرون شود
خوش نباشد جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس .
همی نیمی از روز لشکر گذشت
کشیدند صف بر دو فرسنگ دشت .
فردوسی .
جهد کن تا آن فتور از کار من بیرون شود
خوش نباشد جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس .
ظهیر.