ترجمه مقاله

نیم تاج

لغت‌نامه دهخدا

نیم تاج . (اِ مرکب ) نوعی از آرایش که به سر عروس می گذارند.(ناظم الاطباء). تاج کوچک مرصع به جواهر. جقه . تاجی که از دیبا بافند و به جواهر مرصع سازند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ) :
جامه ای دارد ز لعل و نیم تاجی از حباب
عقل و دانش برد و شد تا ایمن از وی نغنوید.

حافظ (دیوان چ قزوینی - غنی ص 367).


مرصع نیم تاجی بر سرش بود
که ماه نو کلاه زرگرش بود.

ناظم (از آنندراج ).


ترجمه مقاله