ترجمه مقاله

نیم خند

لغت‌نامه دهخدا

نیم خند. [ خ َ ] (اِ مرکب ) تبسم . (یادداشت مؤلف ). تبسم و خنده ای که در آن لبها چندان از هم باز نشوند. (ناظم الاطباء). || (نف مرکب ) متبسم .
- دهن نیم خند ؛ که برای خنده لبهایش از هم باز نشده است :
روزی که پسته دید لب همچو قند او
شد خنده زهر در دهن نیم خند او.

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله