ترجمه مقاله

نیم رخ

لغت‌نامه دهخدا

نیم رخ . [ رُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) تصویر یک چشمی ، چرا که آن نصف چهره را دارد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کنایه از نیم رخساره باشد که مصوران تصویر یک چشمی به نگار درمی آرند. (فرهنگ خطی ).تصویر یا عکس که از پهلو نقاشی یا عکاسی شده باشد وفقط نیمی از صورت شخص را نشان دهد، مقابل تمام رخ . عکسی که یکی از دو طرف روی را بنماید. || نصف صورت . کنار صورت . (ناظم الاطباء). || منظره ٔ هر چیز از یکی از جانبین . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله